مطالب مذهبی ، داستانهای قرآنی ، داستان های عبرت آمیز آخرین مطالب
ابلیس وقتی نزد فرعون آمد وی خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد . ابلیس گفت : هیچکس تواند که این خوشه انگور تازه را خوشه مروارید خوشاب ساختن ؟ فرعون گفت : نه ابلیس به لطایف سحر ، آن خوشه انگور را خوشه مروارید خوشاب ساخت . فرعون بسیار تعجب کرد و گفت : اینت استاد مردی که تویی ! ابلیس سیلیی بر گردن او زد و گفت : مرا با این استادی به بندگی حتی قبول نکردند ، تو با این حماقت ، دعوی خدایی چگونه می کنی ؟؟!! از جوامع الحکایات و لوامع الروایات از محمد عوفی ( قرن ششم ) موضوع مطلب : داستان عبرت آمیز پیوند روزانه پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
|