مطالب مذهبی ، داستانهای قرآنی ، داستان های عبرت آمیز آخرین مطالب
روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.» مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند.» جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟» کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.» شرح حکایت برخی از مدیران حتی کارکنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی شناسند.. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می کنند. مصاحبه شغلی در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟» مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.» مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟» مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟ مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما اول تو شروع کردی. کارمند تازه وارد مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟» کارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت. اشتباه موردی کارمندی به دفتر رئیس خود می رود و می گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.» رئیس پاسخ می دهد: «خودم می دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.» کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من اشتباه های موردی را می توانم بپذیرم اما وقتی به صورت عادت شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم.» زندگی پس از مرگ رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟ کارمند: بله! رئیس: خوب است. چون وقتی صبح امروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه پدربزرگتان اداره را ترک کردید، او به اینجا آمد و گفت که می خواهد شما را ببیند موضوع مطلب :
با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند. راه به سـوی خوشبختی، راهی است که همه می تواننداز آن عـبور کنند، کوچک و بزرگ، پیر و جوان. اما رسیدن به آن، مستلزم داشتن خصوصیاتی ویژه است.
در این مقاله که از سایت بانک مقالات فارسی انتخاب شده است قـصد داریـم شـما را بـرای رسیـدن به خوشبختی راهنمایی کنیم .
تعـجب نـکنـید اگـر دیدید کسی از اینکه » به او اطـلاق شـود، نــاراحت شود. این ناراحتی از مفهوصفت «خوبم «خوب بـودن» نشـات نمی گیرد، بلکه ممکن است آن فرد معنای واقعی آن را نداند .
عـقـاید و نـظرات مختلف و گاه متناقضی در رابطه با مفهوم « رفـتـار خوب و پسندیـده» وجــود دارد کـه انـسان را گـیـج و سـردرگم می کند. انسان ها از هـمان دوران کـودکی با این مفهوم دچار مشکل بوده اند. بچه ها نمی دانند که نمره انضباطشان در مدرسه به خاطر کدام رفتار یا عمل زشت یا ناپسندشان پایین آمده است. اعتقاد کلی بر این است که بچه ها باید جلوی چشم بزرگترها باشند اما صدایی از آنها در نیاید. با این عقیده، از «خوب بودن»، مفهوم غیر فعال بودن و ساکن بودن تلقی می شود .
اما، برای واضح شدن این مفهوم مبهم و گنگ، راه هایی وجود دارد .
در همه زمان ها و مکان ها، انسان ها برای خود ارزش ها و اعتقادات خاصی داشته اند که به آنها احترام می گذاشتند. این ارزش ها، فضیلت نامیده می شد که به انسان های خردمند، انسان های پاک و مقدس، قدیسان و خدایان اطلاق می شد. این همان چیزی بود که اختلاف میان انسان های وحشی و بی فرهنگ با انسانهای تربیت شده و تحصیلکرده، و اختلاف میان جامعه منظم و جامعه پر هرج و مرج را مشخص می کرد .
البته نیازی به انجام تحقیقات بسیار نیست که بفهمیم مفهوم واژه ی «خوب» چیست. می توان در رابطه با این موضوع از خرد خویش نیز کمک گرفت.
هر انسانی می تواند به این مفهوم دست یابد .
اگر هر کس فکر کند که دوست دارد دیگران با او چگونه برخورد کنند، فضیلت انسانی را کشف خواهد کرد. فقط کافی است ببینید که می خواهید رفتار دیگران با شما چگونه باشد .
احتمالاً قبل از هر چیز دوست خواهید داشت که رفتار دیگران با شما منصفانه باشد. دوست ندارید مردم در مورد شما دروغ بگویند یا بیرحمانه محکومتان کنند. درست است؟
? دوست دارید دوستان و همراهانتان به شما وفادار باشند. دوست ندارید به شما خیانت کنند
? دوست دارید مردم در ارتباطات و معاملاتشان با شما منصف باشند .
? دوست دارید با شما صادق باشند و فریبتان ندهند .
? دوست دارید با شما مهربانانه و به دور از هرگونه خشونت رفتار کنند .
? دوست دارید حقوق و احساسات شما را نیز در نظر گیرند و آنها را زیر پا ننهند .
? در زمان ناراحتی، دوست دارید با دلسوزی و شفقت با شما رفتار کنند .
? دوست دارید در مواقع خشم، به جای عصبانیت و داد و فریاد، در برخورد با شما خشمشان را کنترل کنند .
? اگر عیب و نقصی دارید، یا اشتباهی از شما سر می زند، دوست دارید دیگران به جای انتقاد، با مدارا و شکیبایی با شما رفتار کنند .
? به جای انتقاد یا تنبیه شما، دوست دارید بخشندگی کنند. درست است؟
? دوست دارید مردم با شما مهربان و خیراندیشانه برخورد کنند، نه بدجنسانه و از سر بدخواهی .
? دوست دارید دیگران به شما و توانایی هایتان اعتماد داشته باشند و به شما شک نکنند .
? دوست دارید و احترام بگذارند نه اینکه خوارتان کنند و به شما توهین کنند .
? دوست دارید مؤدبانه و باوقار با شما رفتار کنند .
? دوست دارید همه مردم تحسین و تمجیدتان کنند .
? وقتی کاری برای کسی انجام می دهید، دوست دارید از شما قدردانی کند .
? دوست دارید دوستانه و با صمیمیت با شما برخورد کنند .
? دوست دارید بعضی از آنها عاشقتان شوند .
و بیش از همه، دوست دارید آنها به این کارها فقط تظاهر نکنند، دوست دارید این کارها را از ته دل و از روی انسانیت انجام دهند .
اگر کمی فکر کنید، می بینید کسی که اطرافیانش با او اینچنین برخورد می کنند، زندگی بسیار خوشایند و مطبوع خواهد داشت. و مطمئناً چنین شخصی به هیچ وجه روح عناد و کینه را در برابر کسانی که با او اینگونه رفتار می کنند، در خود پرورش نخواهد داد .
پدیده جالبی در روابط انسانی هست به این صورت که وقتی یک نفر سر دیگری داد می زند، فرد دوم انگیزه ای برای برگرداندن این فریاد دارد. یعنی فرد همانطور که با دیگران رفتار می کند، مورد برخورد قرار می گیرد. اگر با دیگران با خشونت و بدجنسی رفتار کند، با او همانطور رفتار می شود و اگر با دیگران با مهربانی و دوستی برخورد کند، با او همانطور برخورد می شود .
در دنیای خیالی فیلم و داستان، ما افراد تبهکار و شرور مؤدبی می بینیم که زیردستانشان با آنها با احترام رفتار می کنند، و از طرف دیگر قهرمانانی می بینیم که بسیار خشن و بی نزاکت هستند. چنین چیزی در دنیای واقعی صحت ندارد. تبهکاران واقعی معمولاً افرادی خشن هستند که زیردستانشان حتی از خود آنها نیز خشن ترند. نمونه ای از آن ناپلئون و هیتلر هستند که از طرف نزدیکترین افرادشان مورد خیانت قرار گرفتند. قهرمانان واقعی نیز افرادی هستند که با دوستان و نزدیکانشان در کمال محبت و نزاکت صحبت می کنند .
وقتی شانس ملاقات و صحبت کردن با افراد تراز بالای حرفه ی خود را داشته باشید، خواهید دید که آنها نجیب ترین و نازنین ترین انسان هایی هستند که در طول عمرتان دیده اید. به خاطر همین رویه و اخلاق نیکوست که به این درجه رسیده اند: چون سعی می کنند با دیگران خوب و صحیح برخورد کنند. اطرافیانشان نیز به همین گونه به آنها پاسخ می دهند و خطاهای کوچکشان را با بزرگواری می بخشند .
از این نکات به این نتیجه می رسیم که افراد به طریقی می توانند به فضیلت انسانی دست یابند، که تشخیص دهند که دوست دارند چطور با آنها رفتار شود. از این طریق است که ابهام در مفهوم واژه «خوب بودن» نیز از میان می رود. حال می فهمیم که خوب بودن به معنای ساکت و غیر فعال در گوشه ای کز کردن نیست، بلکه می تواند نشانه فعالیت بسیار شدید باشد .
حال با خود فکر کنید اگر کسی سعی کند تا با اطرافیانش با انصاف، وفاداری، مردانگی، صداقت، مهربانی، دلسوزی، شکیبایی، بخشندگی، خیرخواهی، اعتماد، ادب و احترام، تحسین، رفاقت، عشق، و درستی رفتار کند، چه اتفاقی می افتد؟
ممکن است کار سختی باشد، اما به این فکر کنید که چندین انسان دیگر نیز به شما همینطور پاسخ خواهند داد.
به این روش، در صورت بروز هر گونه اشتباه و خطا، دیگران او را راحت تر خواهند بخشید و خطاهایشان را نادیده می انگارند. و انسان زندگی خوشایندتر و زیباتر خواهد داشت.
انسان می تواند بر رفتار اطرافیانش نیز تاثیر بگذارد. با اتخاذ یکی از این فضیلت های اخلاقی در هر روز، و اعمال آن بر اطرافیانتان، یک قدم به خوشبختی نزدیک تر شوید. با این اقدام شما، کم کم همه اطرافیانتان نیز این گونه خواهند شد. و علاوه بر منفعت های شخصی، با این اقدامتان می توانید دریچه ای به سوی روابط انسانی باز کنید. موضوع مطلب : آیا در میان این همه مسلمان و شیعه 313 نفر یار و یاور برای حضرت وجود ندارد تا ظهور کند؟ در پاسخ این سؤال می گوییم: موضوع مطلب : مطالب مذهبی آخِرُالزَّمان، اصطلاحی که در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا دیده می شود و در ادیان ابراهیمی اهمیت و برجستگی ویژه ای دارد. باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به پایان این جهان و پیدایش جهان دیگر مربوط می شود و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند. و امّا آخرالزمان در آیین اسلام؛ این اصطلاح، در کتاب های حدیث و تفسیر در دو معنی به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبراسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل می شود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن مهدی موعود ظهور می کند و تحولات عظیمی در عالم واقع می شود. انصاف حضرت محمد (ص) به پیامبر آخرالزمان در میان مسلمانان، با این دو مطلب ارتباط دارد: نخست اینکه پیامبر اسلام، خاتم پیامبران است و شریعت وی به دلیل کامل بودن، تا پایان این عالم اعتبار دارد و او پیامبر آخرین قسمت از زمان است که به قیامت می پیوندد؛ دیگر اینکه در نخستین سده های اسلام، حداقل تصور عده ای از مسلمان چنین بود که قیام قیامت نزدیک است و ظهور پیامبر اسلام در عصری واقع شده که به قیامت متصل است. در فرهنگ عامه مسلمانان خاصه شیعه، اصطلاح آخرالزمان حکایت از عصری می کند که مهدی موعود در آن ظهور می کند و تحولات ویژ ه ای در جهان رخ می دهد. در روایت های مسلمانان، برای این عصر مشخصه های ویژه ای (به نام نشانه های آخرالزمان) نقل شده است. از مجموع روایت هایی که در کتاب های حدیث، تفسیر و تاریخ درباره عصر ظهور مهدی موعود نقل شده است، دو مطلب درباره ویژگی های آخرالزمان ـ به معنی عصر مهدی موعود ـ به صورت تواتر معنوی به دست می آید. اول اینکه در این عصر، پیش از ظهور مهدی موعود، فساد اخلاقی و بیداد و ستم همه جوامع بشری را فرامی گیرد و به صورت عام ترین پدیده در روابط انسان ها درمی آید. دیگر اینکه پس از ظهور مهدی، تحول عظیمی در جوامع رخ می دهد، فساد و ستم از میان می رود و توحید و عدل و رشد کامل عقلی و عملی در سراسر زندگی انسان ها جریان می یابد. معروف ترین حدیث که با عبارت های گوناگون نقل شده است، نشانه اصلی دوران حکومت مهدی در آخرالزمان را، بال گستردن داد بر سراسر جهان یاد می کند: خداوند جهان را که از بیداد و تباهی آکنده شده است، به وسیله او از قسط و عدل پر می سازد (ابن ماجه، ج 2 ، ص 1336؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 266). برخی، مجموعه مشخصه ها و نشانه های آخرالزمان را که مربوط به عصر مهدی موعود می شود و در حدیث ها پیشگویی شده است، چنین تفسیر کرده اند: پیروزی نهایی صلاح و عدالت و آزادی، حکومت جهانی واحد، آبادانی تمام زمین، بلوغ بشریت به خردمندی کامل و آزادی از جبرهای طبیعی و اجتماعی، برقراری مساوات کامل میان انسان ها در امر ثروت، از میان رفتن کامل مفاسد اخلاقی، منتفی شدن جنگ و در نهایت ، سازگاری انسان و طبیعت (مطهری، 60). در نظر عده ای از مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روایات هایی که از آن سخن گفته شد، در قرآن آیه هایی هست که به آینده جوامع انسانی نظر دارد و دربارة حکومت توحید و عدل در آینده زندگی انسان مطالبی بیان می کند. اینان معتقدند که آیه های مربوط به جانشینی انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزی حق بر باطل با وجود جولان همیشگی باطل، آیه هایی هستند که سرنوشت آینده بشریت را پیش گویی می کنند و مستقیماً به مسئله آخرالزمان مربوط می شوند. محمدرشید رضا (9/80)، محمدحسین طباطبایی (14/330) و سید قطب (5/3001،3002) به ترتیب در ذیل آیات 128 از سوره 7 (اعراف)، 105 از سورة 21 (انبیاء) و 171 و 172 از سوره 37 (صافات) قرآن، این عقیده را توضیح داده اند. اینان، آیه ها و روایت های مربوط به تحولات آخرالزمان را بیان کننده نوعی فلسفه تاریخ می دانند. این مفسران که از روحیه خاص عصر ما، یعنی جست وجوی نوعی فلسفه برای تاریخ انسان متأثرند، در صدد کشف فلسفه تاریخ از دیدگاه اسلام برآمده اند و آن را در این آیه ها و امثال آن یافته اند. در نظر اینان، تحولات آخرالزمان که در روایت بیان شده است، چیزی جز آینده طبیعی جامعه انسانی نیست. عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان. چنین آینده ای امری است محتوم و مسلمانان باید انتظار آن را بکشند. موضوع مطلب : مطالب مذهبی
« پرسش قبر » از مهمترین موضوعات این مبحث است که در بسیارى از روایات این باب، از آن سخن رفته است و در اهمیت این موضوع همین نکته بس که انکار کننده آن، شیعه اهل بیت (علیهم السّلام) نیست. آزمونى سخت پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «از خدا، پیامبر، دین و امام پرسیده مىشود». (?) امام سجاد(علیه السّلام) فرمود: «دریغا! اى فرزند آدم! غافلى؛ اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ، شتابان سراغت مىآید؛ تو را در مىیابد؛ آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت، نزدت مىآیند و درباره پروردگار، پیامبر، دین، کتاب و امام از تو مىپرسند. سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن و بعد، از بهدست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسید». (?) امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «در قبر از پنج چیز(دیگر، نیز) پرسیده مىشود: ?-نماز، ?-زکات، ?-حج، ?-روزه، ?-دوستى اهل بیت(ع)». (?) بنابراین، مهمترین سؤالات قبر -تا آنجا که ما یافتیم- به شرح زیر است: ? - معبودت که او را پرستش مىکردى، چه کسى بود؟ ? - پیامبرت که بود؟ ? - کتابش چه نام داشت؟ ? - امامى که فرمانش را مىبردى، چه کسى بود؟ ? - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردى؟ ? - مالت را از کجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟ ? - آیا نمازت را بدرستى انجام دادى؟ ? - زکات و خمس مالت را پرداختى؟ ? - از عهده حج واجبت به نیکى برآمدى؟ ?? - روزههاى واجبت را به جا آوردى؟ ?? - آیا نسبت به اهلبیت(ع) محبت داشتى؟ غیر از موارد یاد شده، در روایتى آمده است: از دوستان شخص نیز سؤال مىکنند و چنین پرسند: با که دوست بودى؟ (?) پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکى از عهده این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر مىگذارند؛ اما کسانى که در دنیا با کولهبارى از گناه، راهى آن سرا شوند، در برابر آزمونى بسیار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین وهولناک روبهرو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد. به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ، لکنت زبان دست مىدهد. برخى گویند: در دنیا مىگفتند: خدایى هست، پیامبرى هست؛ ولى ما انکار مىکردیم. گروهى ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر، شمایید. پس از آن، فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین بر سرشان کوبند؛ طورى که از قبرهایشان آتش زبانه کشد! شایان ذکر است که میزان پاسخگویى و مجازات، به میزان کردار شخص بستگى دارد. بنابراین -چنانکه در گفتار بعدى نیز خواهیم گفت- مجازات همگان یکسان نیست. علم خدا و پرسش فرشتگان (??) چرا در قبر پرسش مىشود؟ مگر خدا از کردار همه انسانها آگاه نیست؟ شکى نیست که پروردگار بىهمتا بر تمام کردارهاى آشکار و پنهانى همگان آگاه (??) و از رگ گردن به انسانها نزدیکتر است (??) و از اندیشههاى نفسانى نیز کاملاً آگاهى دارد. (??) چون فهم این مطلب قدرى دقیق است، با بیان مثالى آن را توضیح مىدهیم: آموزگارى، پس از یک سال تدریس، همه شاگردان کلاس خود را مىشناسد؛ یا مىتواند بدون امتحان، عدهاى را قبول و برخى دیگر را مردود کند؟ تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان مىدهیم: ? - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر مىشود واگر امتحان نباشد، حتى دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمىکنند. ? - درست پاسخ دادن به سؤالات لذتآور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمىشود. ? - بد پاسخ دادن به سؤالات رنجآور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمىشود. ? - با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هر کس مشخص مىگردد و بدون امتحان، مشخص نمىشود. ? - با امتحان گرفتن، هیچکس مدعى از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشترى هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد. بنابراین، نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار مىکند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج مىبرند. درجه و امتیاز هر کس براى خودش مشخص مىشود و همه شاهد عدالت الهى خواهند بود و هیچکس مدعى مرتبه برتر نخواهد شد. متوسّطان ؛ مُستضعفان امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «در قبر پرسش نمىشود، مگر از کسانى که داراى ایمان یا کفر محض هستند». (??) امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «فقط از کسانى که داراى ایمان و کفر محض هستند، سؤال مىشود و دیگران به حال خود رها مىگردند». (??) بنابراین، از غیر نیکان و بدان محض -که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر مىگردد- پرسش نمىشود. علامه مجلسى؛ در اینباره مىگوید: «از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند، سؤال نمىشود.» (??) «متوسطان» کسانى هستند که توانایى اداى تکالیف خود را ندارند(مانند: ابلهان، دیوانگان و کودکان). «مستضعفان» کسانى هستند که زیر سلطه فرهنگى قرار گرفته، لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند(مانند: کسانى که در محیط کفر زندگى مىکنند و دسترسى به جایى ندارند و نداى حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است). بنابراین، آن دسته از مستضعفان که دسترسى به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند، از عذاب جهان برزخى استثنا نشدهاند. آیه زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد: (اِنَّ الَّذینَ تَوفّاهُم الْمَلائکهُ ظالمِی اَنْفُسِهِم قالوا فیمَ کنتمْ قالوا کُنّا مُستضْعَفین فِی الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَکُنْ اَرضُ اللَّهِ واسِعهً فَتُهاجِروا فیها فَاولئکَ مَأَویهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصیراً) (??) پس از مرگ، فرشتگان به انسانهاى بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین مىکردید؟ گویند: ما، در زمین، مستضعف و ناتوان بودیم. فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادى هجرت کنید؟ پس، جایگاه اینان، جهنم است که بسیار بد جایگاهى است. دنباله آیه فوق، درباره مستضعفینى که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست، چنین مىگوید: (اِلّا الْمُستَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان لایَسْتَطیعُون حِیلَهً و لایَهْتَدُونَ سَبیلاً فأولئکَ عَسَى اللَّهُ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَکانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً) (??) آن گروه از مردان، زنان و کودکان مستضعفى که گریز و چارهاى برایشان میسر نبود و راهى به نجات خود نمىیافتند، امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را مىبخشد. معصومان؛ مُقرَّبان الف - پیامبران و امامان(ع). ب - دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا(مجاهدان و شهیدان). بنا به دلایل زیر از پیامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است: ? - آنان از برترین درجه ایمان و بالاترین مرتبه تقوا برخوردارند -تا جایى که از گناه و اشتباه به دور هستند- از این رو، خلافى انجام نمىدهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند. ? - آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان -علاوه بر اینکه بیهوده به نظر مىرسد- گستاخى به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانیت است. ? - آنان از پیش، امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس دادهاند -که شایستگى به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند- از این رو، امتحان دوباره درباره آنان بىمورد است. ? - از طرفى دور از عقل است که از پیامبران و امامان پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه دیندارى براى انسانها هستند، بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافتهاند، بپرسند: خدایت کیست؟ غیر از معصومان عدهاى دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به «مقربان» تعبیر مىشود: قال رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَهِ النَّبُوّهِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْجِهادِ» (??) مقربترین انسانها به درجه پیامبرى، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا. بیشترِ دلایلى که در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد، نسبت به دانشمندان پارساى امت اسلامى نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا مىباشند و چون در دوران ختم نبوت(پایان پیامبرى) قرار دارند، تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست، به گونهاى که مقام برخى از دانشمندان پارساى این امت از مقام پیامبران بنىاسرائیل نیز برتر است. به چند حدیث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگرید: «دانشمندان، چراغهاى زمین، جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند». (??) «مرکّب قلم دانشمندان، در روز قیامت بر خون شهیدان برترى دارد». (??) «مقام عالِم، از پیامبر یک درجه کمتر و از شهید یک درجه برتر است». (??) پس از دانشمندان پارسا، شهیدان و مجاهدان، برترین مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند. به چند حدیث نبوى در اینباره توجه فرمایید: «مجاهدى که به پیشواز دشمن رود (و در این مسیر، چنان) استقامت ورزد تا کشته شود یا پیروز، پرسش قبر از او برداشته مىشود». (??) پرسیده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟ فرمود: «شهید در زیر برق شمشیرى که بالاى سرش بود، آزمایش خود را پس داده (و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است) و همین او را بس است!». (??) پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «شهید، هفت خصلت دارد: ? - با چکیدن نخستین قطره خونش، گناهان او بخشیده و آمرزیده مىشود. ? - چون بر زمین غلطید، دو ماهروى بهشتى سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهرهاش زدوده و بدوآفرین و خوشامد گویند. ? - جامهاش از تن برآورند و لباسهاى زیباى بهشتى بر او پوشند. ? - فرشتگان بهشتى نزدش آیند و گلبارانش کنند. ? - جایگاه او را در بهشت، نشانش دهند. ? - او را به بهشت برند و گویند: هر کجا(و نزد هر کس) مىخواهى، برو! ? - (مهمترین خصلت او این است که) شهید نظر مىکند به وجهاللَّه. (??) امام خمینى(رحمت الله علیه) در سخنرانى ????/??/?? راجع به این حدیث چنین فرمود: «... درباره شهید و فضل شهادت آن قدر از اولیاى اسلام، روایات وارد شده که انسان متحیر مىشود! در روایتى از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که: شهید هفت خصلت دارد: اولین قطره خونش که به زمین ریزد، تمام گناهانش آمرزیده مىشود؛ و مهمتر، آخرین خصلت اوست: شهید نظر مىکند به وجهاللَّه. شاید، نکته این باشد که حجابهاى بین ما و حق تعالى، منتهى به حجاب خود انسان مىشود. انسان خودش حجاب بزرگى است. اگر کسى این حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبینى) را شکسته و تقدیم کرده است. او، براى خدا، جهاد و دفاع کرده و براى کشور خدا و آیین الهى هر چه داشته، در طبق اِخلاص گذاشته و تقدیم کرده است. وقتى این حجاب برداشته شد، در عوض، خداى(تبارک و تعالى) بر آنها تجلى مىکند -چنانکه بر انبیا تجلى کرد- آنان همانند پیامبران، همه چیز را در راه خدا مىخواهند و خودى نمىبینند و در مقابل حقتعالى، براى خودشان، شخصیتى قائل نیستند... . این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوهاى را که حقتعالى بر انبیا مىکند، بر شهدا هم مىنماید. شهید هم یَنْظُر اِلى وَجْهاللَّه؛ زیرا همانطور که انبیا حجابها را شکسته بودند، آنها نیز حجابها را شکسته و آخر منزلى که براى انبیا هست، شهدا نیز بر حسب حدود وجودى خودشان به این آخر منزل مىرسند». (??) البته بعید نیست که دیگر پیروان راستین خط ولایت و امامت نیز در قبر مورد بازخواست قرار نگیرند و لطف و رحمت الهى نصیب آنان نیز شود. امام صادق(علیه السّلام) فرمود: « هر کس از شما در مسیر ما باشد و بمیرد؛ شهید است ». سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟ فرمود: « آرى. اگر در بستر هم بمیرد، نزد خدا زنده است و روزى داده مىشوند ». (??) پی نوشت : ? . « بحار الانوار »، ج?، ص???: موضوع مطلب : مطالب مذهبی
تشبیه حیات برزخى مطالبى که در این سطور - از زبان اولیاى دین- مىنگاریم، بیانگر شمهاى از حقایق شگفت انگیز جهان برزخى است.در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب مىکنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهرهاى - هر چند ناقص - از حیات برزخى باشیم. عالم و دانشمند ربانى، مرحوم « فیض کاشانى » (متوفى????ه. ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « الْمُحجَّهُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْإحیاء » در این باره چنین مىنویسد: «دنیا، همچون زندان تاریکى است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گستردهاى است که انواع درختان سر به فلککشیده، گلهاى زیباى عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند». (?) پیامبر گرامى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تعبیرى بسیار زیبا و دقیق -به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است: «مِثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر (چنان به آن خوگرفته است که گویى عالمى برتر و با صفاتر از آن نیست).از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختى، همراه با ترس و گریه ، دل از آن مکان مىکند. پس از اندکى که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد. مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتى چشمش به جمال نعمتهاى فرحبخش و دل انگیز برزخى روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد». (?) ثواب و عذاب «عالم برزخ» را نیز مىتوان به پاداش و کیفر «عالم رؤیا» تشبیه کرد. انسان ، در خواب، امورى از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و... را انجام مىدهد و این کارها به وسیله قالبى غیر از قالب مادى صورت مىپذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادى در بستر خفته است. (?) در حدیث آمده است: «هنگام خواب ، قالب مادى باقى مىماند و آنچه از انسان خارج مىشود ، قالب برزخى اوست». (?) طبق نظر فلاسفه الهى (از جمله ملاصدرا) انسان، داراى دو قالب و کالبد است: ? - قالب مادى (چهره ظاهرى و بیرونى). ? - قالب مثالى (چهره باطنى و درونى). قالب مثالى چیست؟ مرحوم «فیض کاشانى» در اینباره چنین مىنویسد: روح به واسطه مرگ، تغییر نمىکند؛ بلکه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مىشود. روح پس از مرگ باقى است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونى و مثالى) درک مىکند. قالب درونى و مثالى از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالى) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (?) با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بیان مىکنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسانتر گردد: مثال اول: سوار کارى را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگرى را بر مىگزیند. مثال دوم: شخصى جامهاى به تن دارد، پس از مدتى که کهنه و فرسوده شد، جامهاى دیگر مىپوشد. روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار مىگذارد و سوار بر اسبى تازهنفس مىشود و جامهاى نو به تن مىکند که از آن به قالب مثالى(بدن مثالى، قالب درونى و بدن برزخى) تعبیر مىشود. علامه مجلسى(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالى را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (?) یعنى، همانگونه که جن و ملائکه از قالبى لطیف(حتى لطیفتر از هوا) برخوردارند، قالب مثالى انسان در برزخ نیز به همین صورت است. براى تبیین سیمایى روشنتر از قالب مثالى، روایاتى را در اینباره یادآور مىشویم: از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که مىگویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟» امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایى همانند دنیاشان قرار مىگیرند». (?) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامى که خداوند، مؤمنى را قبض روح کند او را در قالبى همانند دنیا قرار مىدهد که با آن مىخورد، مىآشامد و اگر تازه وارد آشنایى بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، مىشناسد». (?) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و کسانى که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را مىشناسند و هنگامى که تازهواردى از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشوارى را پیموده است. (پس از اینکه قدرى استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟ اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: هاى! هاى! هلاک شد». (?) پاداش و کیفر حقیقى از اینکه گفته مىشود «برزخ ماده ندارد»، برخى مىپندارند که پاداش و کیفر جهان برزخى، وَهم و خیالى بیش نیست و هیچگونه وجود خارجى ندارد! این پندار هم فىنفسه باطل است و هم انحرافى است در درک مقصود. (??) على اىّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهاى پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقى و واقعى بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشترى بیان مىدارد، اشاره مىکنیم: امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانههاى بهشتى زندگى مىکنند، از طعامهاى بهشتى مىخورند و از شربتهاى آن مىآشامند». (??) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «درى از آتش جهنم به روى مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (??) ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟ امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب مىشوند». (??) ارتباط با ارواح روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور مىشویم: «در جنگ بدر (نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزى و سرافرازى سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهى انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار (ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و...) فرمود: اى کفار! شما همسایگان خوبى براى پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده پروردگارم را حق یافتم. (شما چطور؟). عمربن خطاب که سخنان پیامبر را مىشنید به آن حضرت اعتراض کرد: (اینها بدنهایى مرده و بىجانند) چگونه با آنان سخن مىگویید؟ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستى؛ آنان مىشنوند؛ ولى توانایى پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روى برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنین بر سرشان مىکوبند». (??) جهان بیدارى امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «انسانهاى برزخى، در شکل پرندهاى لطیف به دیوار خانههایشان فرود مىآیند. اگر کردار نیکى از خانوادههایشان ببینند، خوشحال مىشوند و اگر کردار بدى از خانوادههایشان سرزند؛ اندوهگین مىگردند». (??) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «وقتى مؤمن به دیدار خانوادهاش مىآید، آنچه که او را خوش آید، مىبیند و کارهاى ناپسند از او پوشیده مىگردد؛ امّا وقتى کافر به دیدار خانوادهاش مىرود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان مىشود و کارهاى پسندیده از او پوشیده مىگردد». (??) از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال شد: مؤمن چه مدت یکبار به دیدار خانوادهاش مىرود؟ امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «به قدر مرتبه و درجه خود به دیدار خانوادههایشان مىروند». سؤال شد: چه هنگام؟ حضرت فرمود: «هنگام ظهر که آفتاب از بلندى زدوده مىشود». سؤال شد: در چه شکل؟ فرمود: «به شکل گنجشک یا کوچکتر از آن!». (??) یادآورى مىشود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالى (شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا ، دیده نمىشوند. (??) حکایتى پندآمیز چنین بازگو مىنماید: «در ایام جوانى با پدرم و جمعى از دوستان، هنگام عید نوروز، دید و بازدید مىکردیم. براى دیدار یکى از آشنایان به طرف خانهاش - که نزدیک قبرستان بود- رفتیم. گفتند: خانه نیست. یکى از همراهان، پیشنهاد کرد که براى رفع خستگى و زیارت اهل قبور، سرى به قبرستان بزنیم. وقتى به آنجا رسیدیم، یکى از رفقا به شوخى رو به قبرى کرد و گفت: اى صاحب قبر! در این روز عید به دیدار تو آمدیم؛ از ما پذیرایى نمىکنى؟ ندایى برخاست که هفته دیگر همه میهمان من هستید! همگى شگفت زده شدیم و گمان بردیم که تا هفته آینده بیشتر زنده نیستیم. به سروسامان دادن کارهاى خود پرداختیم؛ امّا در روز موعود از مرگ خبرى نشد. با هم به سر همان قبر رفتیم؛ گفتیم: شاید منظور چیزى غیر از مردن بوده است. یکى از ما گفت: اى صاحب قبر! به وعده خود وفا کن. صدایى آمد: بفرمایید! ناگهان، باغى در نهایت طروات و صفا، درختان سر به فلک کشیده، انواع میوهها ، نهرهاى جارى و مرغان خوش الحان، نمایان گشت! در وسط باغ به عمارت با شکوهى رسیدیم که شخصى در نهایت زیبایى آنجا نشسته و جمعى ماهرو، کمر خدمت او به میان بسته؛ چون ما را دید، از جا برخاست و خوش آمد گفت و از اینکه هفته گذشته مجاز به پذیرایى نبود، پوزش خواست. پس از ساعتى که با طعامها و شربتهاى گواراى آن سامان از ما پذیرایى شد، تا بیرون باغ بدرقه مان کرد. پدرم در هنگام خداحافظى از او پرسید: شما کیستى که از چنین دستگاه گستردهاى بهرهمندى؟ فرمود: من کاسب فلان محله هستم و به دو سبب بدین مقام دست یافتم: هرگز در کسبم کم فروشى نکردم و دیگر هیچگاه نماز اول وقت را ترک نگفتم». (??) پی نوشت : ? . «المحجه البیضاء»، ج?، ص???: موضوع مطلب : مطالب مذهبی
چراغی برای روشنی قبر مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است . مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت، پی نوشت : ?- ثواب الاعمال ، ص ??، بحار، ج ?، ص ???. موضوع مطلب : مطالب مذهبی
علم اندوزی کورحقیقی آزادگی غیبت سخن چینی تجسس غفلت بخل تکبر افسوس پادشاه به هنگام مردن عقل، بزرگترین نعمت الهی محافظت از خویشتن عبرت خطر سلامتی و آسایش پی نوشت : 1- شیخ بهائی ، حکایت و حکمت ص 143. موضوع مطلب : حکایت, داستان آموزنده طلبه ای نزد پدر روحانی ماکاریو رفت و از او خواست بهترین راه جلب رضایت خدا را به او بگوید . ماکاریو گفت : به گورستان برو و به مرده ها توهین کن . طلبه دستور پدر روحانی را انجام داد و روز بعد نزد او برگشت . پدر روحانی گفت : جواب دادند ؟ - نه . - پس برو آنها را ستایش کن . طلبه اطاعت کرد و همان روز عصر ، نزد پدر روحانی برگشت . پدر از او پرسید : که آیا مرده ها جواب داده اند ؟ طلبه گفت نه . پدر روحانی گفت : برای جلب رضایت خدا همین طور رفتار کن . نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیرها و تمسخرهایشان . این طور می توانی راه خودت را در پیش بگیری .
موضوع مطلب : حکایت, داستان آموزنده پیوند روزانه پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
|
||||||